وقتی امروز غصهدار شدم
امروز قصد داشتم در مورد اولین دوره آموزشی اداره کل که جمعه گذشته در یزد برگزار شد مطلبی بنویسم؛ دوره آموزشی "جذب مخاطبین به کتابخانه"به نظرم آنقدر کلاس دکتر افشار زنجانی برای همکاران جذاب بود که فکر نمیکنم خستگی چندانی در این عزیزان ایجاد کرده باشد؛ حتی با وجود اینکه این دوره روز جمعه برگزار شد.
اما متأسفانه با تنگ نظری جمع اندکی از همکاران که معمولاً همه اتفاقها و برنامهها را مخلّ آسایش خود و همه چیز را اشتباه و نابجا میدانند، از نوشتن درباره این کلاس خوب و مفید منصرف شدم. در واقع آنقدر نظر یکی از همکاران در یکی از سایتها برایم سرد و ناامید کننده بود که ترجیح دادم در مقابل این اتفاق خوب (برگزاری دورههای خوبی چون کلاس دکتر افشار) سکوت کنم.
نمیدانم علت این تنگ نظریها چیست؟ راستش را بخواهید باورش برایم سخت است که عزیزی آنقدر منفینگر باشد که حتی به یک کلاس صد در صد آموزشی و به نظرم مفید، هم به چشم یک اتفاق بد نگاه کند!
زیاد مایل به شرح قصه پرغصه این طرز تفکرها در مجموعهمان نیستم، اما میخواهم به خودم و همه دوستان خوبم بگویم بد نیست آدم اگر از کسی و یا چیزی خوشش نمیآید، لااقل انصافاش را فدای این بدآمدنها (یا خوش نیامدنها) نکند!
داخل پرانتز:
{ راستی امروز اتفاقات عجیب و غریب زیادی در منزل اجارهای جدید ما رخ داد که به دلیل صورت ناخوشایندی که دارد از شرح جزئیات آن معذورم! فقط همین قدر عرض میکنم که سعی کنید همیشه تلفن یک "لوله بازکنی و تخلیه چاه" توی دفتر تلفنِ منزلتان باشد، جسارتاً !! }
بنده كه ...