وقتی کارشناس مطالعه شدم
قریب به دو سه هفته پیش بود که به اتفاق آقای پارسائیان و آقای رفیعی برای افتتاح ایستگاه مطالعه بیمارستان شهید صدوقی عازم این بیمارستان شدیم. اگر اشتباه نکنم ۱۱ اردیبهشت بود، روز میلاد حضرت زهرا(س). دو نفر خبرنگار از باشگاه خبرنگاران جوان هم برای پوشش این برنامه به محل افتتاح آمده بودند. ایستگاههای مطالعه بیمارستان و درمانگاه، افتتاح شد و خبرنگار باشگاه هم مصاحبهای از آقای پارسائیان و مدیر بیمارستان شهید صدوقی گرفت. گزارش این افتتاح هم روز بعد از بخشهای خبری شبکه تابان پخش شد.
بعد از این برنامه، قرار شد خبرنگار باشگاه خبرنگارن با دستمایه قرار دادن این افتتاح، گزارشی از ایستگاههای مطالعه برای آشنایی بیشتر مردم با این سازهها تهیه کند. گزارشی که تهیه و پخش آن سه هفته طول کشید! توی این مدت هربار که پیگیری کردم ببینم گزارش به کجا رسیده، جواب درست و درمانی نشنیدم و یکی دو بارهم که پُر بودن "باکس خبری" شبکه تابان را بهانه کردند.
القصه، روز افتتاح برای اینکه گزارش تکمیل شود، قرار شد یکی از کارشناسان اداره یا خود آقای پارسائیان توضیحی در مورد ایستگاههای مطالعه بدهند. مدیرکل محترم، در حاشیه مصاحبهشان اطلاعات مختصری ارائه کردند و فقط ماند اینکه یکی از کارشناسان توصیحی در مورد کلیات این سازهها بدهد. آقای رستمزاده، کارشناس جدید ایستگاه های مطالعه از زیر این کار شانه خالی کرد؛ شاید به این بهانه که هوز تازه کار است و اطلاعات دقیقی از ایستگاهها ندارد.
مانده بودم خودم و این شد که برای دقایقی شدم "کارشناس ایستگاههای مطالعه"!
البته بعد از مصاحبه به خبرنگاران محترم باشگاه خبرنگاران تأکید کردم که سمتِ بنده "کارشناس روابط عمومی" است و ایشان هم فرمودند: خودشان گزارش را راست و ریس میکنند! و البته بسیار هم این کار را ماهرانه و درست انجام داده بودند ایشان! دیشب که پس از سه هفته گزارش ایستگاههای مطالعه پخش شد، بنده شده بودم "کارشناس مطالعه" !!
تا اینجای کار هم مشکلی پیش نیامده بود. نهایتش این بود که امروز صبح چند تن از همکاران که گزارش را دیده بودند، کنایههایی به "کارشناس مطالعه" شدن ما زدند! اما ظهر امروز که به منزل رسیدم، همسر محترم فرمودند که پدرشان (منظورم پدر زن عزیزِ صاحب همان رنوی ۵ کذایی است) به این موضوع گیر دادهاند که: "مگر فلانی نگفته بود که توی اداره کتابخانهها، مسئول روابط عمومی است و فلان و بهمان است؟! این کارشناس مطالعه دیگر چه صیغهایست؟!! هر آدم عاقلی میداند کتاب را باید برداشت و خواند، این کار که دیگر کارشناسی نمیخواهد!"
یک سوژهی ۲۰ و ۳۰ ایی!
هنگام افتتاح ایستگاه مطالعه درمانگاه جنب بیمارستان شهید صدوقی، یک اتفاق ۲۰ و ۳۰ ایی! رخ داد. بعد از افتتاح ایستگاه، نظر آقای پارسائیان به پسرکی بندری جلب شد که به همراه مادرش توی درمانگاه حاضر بود. پسرک ظاهراً از درمانگاه و هیبت ترسناک آن وحشت کرده و مدام از مادرش میخواست آنجا را ترک کنند. آقای پارسائیان هم برای اینکه پسرک را ساکت کند، یکی از کتابهای ایستگاه مطالعه را به وی هدیه کرد. آن پسرک بندری هم نامردی نکرد و با همان اعصاب خرابی که داشت، کتاب را پرت کرد یک گوشهای و زد زیر گریه! قصهای شده بود علاقه این کودک به کتاب و مطالعه و جالب آنکه همه این اتفاقات را دوربین صدا و سیما ضبط کرده بود! پس از افتتاح، کلّی به خبرنگار التماس کردم که یک وقت هوس آرتیستبازی به سرش نزند و از این سوژه، یک گزارش خفن برای ۲۰ و ۳۰ تهیه و ارسال نکند!


بنده كه ...